اسیر شده در تاریکی ها


آرشيو مطالب

آذر 1399

آبان 1393

شهريور 1393

اسفند 1392

آذر 1392

ارديبهشت 1392

اسفند 1391

بهمن 1391

آذر 1391

آبان 1391

مهر 1391

شهريور 1391

مرداد 1391

تير 1391

خرداد 1391

تير 1390

خرداد 1390

ارديبهشت 1390

فروردين 1390

بهمن 1389

دی 1389

آذر 1389

آبان 1389

مهر 1389

شهريور 1389

مرداد 1389

موضوعات

نوشته هایzack

نجوا

other

عکس ها

عناوین مطالب وبلاگ

لینک دوستان

قالب وبلاگ

dream castle

دل نوشته های پسر حوا دختر آدم...

NEO

کیت اگزوز

زنون قوی

چراغ لیزری دوچرخه

قالب بلاگفا


نويسندگان
zack


درباره وبلاگ



هوا تاریک است وگویی من از همیشه تنها ترم کنج دیوار چمباتمه زده ام و تنها امیدم رهایی ست
sardeha88@yahoo.com

پیوند های روزانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی

ارسال هوایی بار از چین

خرید از علی اکسپرس

تمام پیوند های روزانه

مطالب پیشین

۶

امروز نوشت

جمله های خنده دار

خ خ خ

o خ خ خ

دوست داشتن

اوشو*

اوشو

بگوییم.نگوییم

عصر

حقیر

آثار هنری از کتی کلین

حیوانات بامزه

خلاقیت

پناهی*

کودکی ها

بهانه

پناهی

؟؟

یک مهندس نابغه!!!!!

تبلیغات


تبلیغات



آمار بازديد

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 245
بازدید هفته : 250
بازدید ماه : 371
بازدید کل : 47884
تعداد مطالب : 160
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1



یاد تو شعرامو میسوزونه

یادمه بابام کتاب شعر مشیری رو میگرفت دستش و واسه مامانم میخوند.......بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم.....همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم.....

انقدر با احساس میخوند و میخوند و انقدر مامانم آروم گوش میداد به صدای ملایم و دلگیره بابا و اون چهره نگرانش.....بغضم میترکید وقتی اونا رو تو این حال میدیم......انگار میخواستن از هم وداع کنن....



:: موضوعات مرتبط: نوشته هایzack، ،
.:: ادامه ی مطلب ::.

نوشته شده توسط zack در سه شنبه 24 / 11 / 1389




حرفه ای اونم تویه چی ؟؟؟؟؟؟

تو ختم یه بنده خدایی داشتم هسته های خرما رو در میاوردم......انقدر این کار رو تکرار کرده بودم دیگه به قولی حرفه ای شده بودم.......یکی اومد و بهم گفت اااااا بچه ها ببینین فلانی(منظورش من بودم) چقدر حرفه ای انجام میده....یه ذره هم وایساد و نگام کرد....من داشتم به این فکر میکردم که کاش مردنی نبود خرما درست کردنی نبود تا من بخوام توی این کار حرفه ای باشم........ای کاش نبود......اااا فکر کن اگه آدما نمیمردن چقدر بد بود.....اگه نمیمردن......



:: موضوعات مرتبط: نوشته هایzack، ،

نوشته شده توسط zack در جمعه 20 / 11 / 1389




تازگی ها دارم تازه میفهمم که خودم نیستم.....

تازه فهمیدم اینجا اونجوری که من فکر میکنم نیست......

تازه فهمیدم که اول راهم......

تازه فهمیدم که اونیکه باید نیستم......

تازه فهمیدم که همه گرگن و من بره......

تازه فهمیدم که باید مشکلام رو بپیچونم.......

تازه فهمیدم......و چقدر تلخه که دارم تازه خیلی چیزا رو میفهمم........



:: موضوعات مرتبط: نجوا، ،

نوشته شده توسط zack در شنبه 19 / 11 / 1389




زندگ__________ى

زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست امتحان ریشه هاست؛ ریشه هم هرگز اسیر باد نیست



:: موضوعات مرتبط: other، ،

نوشته شده توسط zack در سه شنبه 17 / 11 / 1389




به سبکی باران....

گاهی منتظر میشینم تا بباره وقتی بارید تند تند میرم زیر بارون و دستم رو رو به آسمون میگیرم و دعا میکنم....توی دلم میگم بازم ببار....چند وقتی کارم این شده بود که به آسمون نگاه کنم و آروم زیر لب زمزمه کنم که ببار.....ببین منو که چقدر تنهام.....ببار...چشمام رو ببین نگاهم رو که چقدر منتظرته.....میگفتم و گریه میکردم...

گاهی انقدر راحت و تند اشکم در میاد.....



:: موضوعات مرتبط: نوشته هایzack، ،

نوشته شده توسط zack در دو شنبه 9 / 11 / 1389




دردم اشکم آهم....بی تو من

خیلی سبک شدم.....همه چی قشنگ شده....شایدم دارم کور میشم حالیم نیست.....از وقتی به دنیا اومدم تا همین الان دنبال یکی میگردم که درکم کنه و بهش بگم......بی تو من دردم آهم سنگم.....آشیان برده ز یاد.....بی تو من اشکم ......به اینجا رسیدم که کسی نمیتونه کسی رو درک کنه...و.....تلاشم بیهوده بوده

الان زده به سرم میخوام اینو بگم.....

آخ....الهی بیماری بگیرم...دکترا بهم اصرار کنن بگم ام آر آی نمیرم آخه می خوام واست بمیرم......



:: موضوعات مرتبط: نوشته هایzack، ،

نوشته شده توسط zack در دو شنبه 2 / 11 / 1389





Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by darkness This Template By Theme-Designer.Com